سؤال کننده: دکتر ضرغام حیدر از پاکستان
آیات شراب در باره امیر المؤمنین علیه السلام نازل شده است، یا در باره عمر بن الخطاب؟
اهل تسنن امیر المؤمنین (علیه السلام) را متهم میکنند، جواب شما چیست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
متأسفانه در چند روز اخیر در یکى از کشورهاى همسایه، تبلیغاتى را بر ضد امیر المؤمنین علیه السلام به راه انداختهاند که قلبهاى همه شیعیان را جریحه دار کرده است. برخى از دشمنان اهل بیت علیهم السلام پیروى از دودمان نحس بنى امیه تهمتى به امیر المؤمنین زدهاند که نه عقل آن را میپذیرد و نه شرع و نه تاریخ.
همان طور که در قسمت تازههاى خبرى خواندهاید یکى از عالم نماهاى پاکستانی، به امیر المؤمنین(علیهالسلام) تهمت شرابخوارى زده است.
وى در یک برنامه تلویزیونى پیرامون آیه « ولا تقربوا الصلاة وانتم سکاری» گفته:
روزى على (علیه السلام) [نعوذ بالله] در حالت مستى در مسجد بر رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم ) وارد شد. حضرت از این وضع ناراحت شد و آنگاه آیه مذکور نازل گردید که مسلمانان نباید در حالت مستى نماز بخوانند.
ابوبکر و عمر به همراه نُه نفر از مسلمانان شراب نوشیدند !!!
بسیارى از بزرگان اهل سنت نوشتهاند که یازده از مسلمانان در خانه ابوطلحه جمع شدند و شراب نوشیده و مست شدند. یکى از آنها که خیلى مست شده بود، شعرهایى در باره کشتگان بدر از کفار سرود. خبر به نبى مکرم اسلام رسید و آن حضرت با عصبانیت آمد و با چیزى که در دست داشت، به شخصى که شعر خوانده بود (ابوبکر) زد...
از بین این ده نفر که شراب خورده بودند، اسم 9 نفر آنان مشخص است که ابن حجر عسقلانى در فتح الباری، ج10، ص30، باب نزل تحریم الخمر، تک تک آنان را نام میبرد. اسامى این افراد از این قرار است:
1. ابو عبیده جراح ؛ 2. ابو طلحه، زید بن سهل (میزبان مجلس) ؛ 3. سهیل بن بیضاء ؛ 4. ابى بن کعب ؛ 5. ابو دجانه بن خرشه ؛ 6. ابو ایوب انصارى ؛ 7. معاذ بن جبل ؛ 8. انس بن مالک که در بزم ایشان پیاله گردانى مى کرده ؛ 9. عمر بن الخطاب ؛ 10. نفر آخر شخصى است به نام ابوبکر.
ابن حجر تلاش میکند که بگوید منظور از ابوبکر شخص دیگرى به نام ابوبکر بن شغوب است، نه خلیفه اول ؛ اما در نهایت میپذیرد که نفر آخر به قرینه وجود عمر بن الخطاب در لیست شرابخواران، همان ابوبکر صدیق خلیفه اول مسلمانان است!!!.
ابن حجر در فتح البارى میگوید:
ثم وجدت عند البزار من وجه آخر عن أنس قال کنت ساقى القوم وکان فى القوم رجل یقال له أبو بکر فلما شرب قال تحیى بالسلامة أم بکر الأبیات فدخل علینا رجل من المسلمین فقال قد نزل تحریم الخمر الحدیث وأبو بکر هذا یقال له ابن شغوب فظن بعضهم أنه أبو بکر الصدیق ولیس کذلک لکن قرینة ذکر عمر تدل على عدم الغلط فى وصف الصدیق فحصلنا تسمیة عشرة. فتح البارى - ابن حجر - ج 10 ص 31.
سپس به گونه اى دیگر گزارشى از طریق بزار خواندم که انس گفته است که من در آن روز ساقى گروه شراب خوار بودم و در میان شراب خواران مردى بود که او را ابوبکر مى گفتند و چون شراب را سرکشید این شعر را خواند که:
" مادر بکر را به تندرستى درود فرست... "
در این هنگام مردى از مسلمانان وارد شد و گفت: مگر نمیدانید که فرمان حرمت شراب خوارى نازل شده است.
منظور از ابوبکر در روایت، ابوبکر بن شغوب است. البته برخى خیال کردهاند که این شخص همان ابوبکر صدیق است ؛ ولى چنین نیست.
اما از آن جایى که نام عمر بن الخطاب هم در لیست شراب خواران وجود دارد، این مطلب را مى رساند که این ابوبکر، همان ابوبکر صدیق است و خطائى در این نقل روى نداده است.
از آن چه گذشت، میتوانیم نام این ده نفر را مشخص نماییم.
آیات شراب در حق عمر بن الخطاب نازل شده است:
زمخشرى از علماى بزرگ اهل سنت که ذهبى در سیر اعلام النبلاء، ج20، ص191 با تجلیل فراوان از او یاد کرده و لقب علامه را به وى میدهد، در کتاب ربیع الأبرار مینویسد:
أنزل الله تعالى فى الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونک عن الخمر والمیسر، فکان المسلمون بین شارب وتارک، إلى أن شرب رجل ودخل فى الصلاة فهجر، فنزلت: یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سکارى، فشربها من شرب من المسلمین، حتى شربها عمر فأخذ لحى بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث.
وکائن بالقلیب قلیب بدر... فبلغ ذلک رسول الله صلى الله علیه وسلم، فخرج مغضباً یجر رداءه، فرفع شیئاً کان فى یده لیضربه، فقال: أعوذ بالله من غضب الله ورسوله. فأنزل الله تعالى: إنما یرید الشیطان، إلى قوله: فهل أنتم منتهون. فقال عمر: انتهینا.
ربیع الأبرار، زمخشری، ج1، ص398، طبق برنامه المکتبة الشاملة الکبری، الإصدار الثانى و با کمى تغییر در تاریخ المدنیة، ابن شبه، ج3، ص863 طبق برنامه المکتبة الشاملة الکبری، الإْصدار الثانى.
این دو کتاب را میتوانید در این سایت اینترنتى نیز پیدا کنید:
http://www.alwarraq.com
خداوند متعال در مورد شراب سه آیه نازل کرد. اولین آن: "از تو در مورد شراب و قمار سوال مى پرسند"؛ پس عدهاى از مسلمانان شراب خورده و عده اى آن را ترک کردند ؛ تا زمانى که شخصى از ایشان شراب خورد و به نماز ایستاد و هذیان گفت ؛ پس آیه نازل شد که:" اى کسانیکه ایمان آورده اید، در حال مستى به نماز نزدیک نشوید" ؛ باز عده اى از مسلمانان از آن خوردند ؛ تا این که عمر بن خطاب شراب خورده و سپس استخوان فک شترى را برداشته با آن استخوان سر عبد الرحمن بن عوف را شکست و نشست براى کشته گان بدر (از کفار) با شعر اسود بن عبد یغوث مرثیه خواند که: کسانیکه در آن چاه بودند ؛ چاه بدر...!!!
عمر گفت: پناه مى برم به خدا از غضب خدا و رسولش ؛ سپس خداوند آیه نازل فرمود که:" به درستى که شیطان مى خواهد..." تا آنجا که فرموده است " آیا شما دست بر مى دارید ( از شراب خوردن) ؟" پس عمر گفت:دست برداشتیم.
و أبى حامد غزالى از برترین عالمان تاریخ اهل تسنن در کتاب مکاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459، مینویسد:
فکان فى المسلمین شارب و تارک، الى ان شرب رجل فدخل فى الصلاة فهجر، فنزل قوله تعالى: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى... » الآیه (النساء / 43) فشربها من شربها من المسلمین، و ترکها من ترکها، حتى شربها عمر رضى الله عنه فأخذ بلحى بعیر و شج بها رأس عبدالرحمن بن عوف ثم قعد ینوح على قتلى البدر.
فبلغ ذلک رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فخرج مغضبا یجر رداءه، فرفع شیئا کان فى یده فضربه به، فقال: اعوذ بالله من غضبه، و غضب رسوله، فأنزل الله تعالی: ِ«انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ» (المائده، 91) الآیة، فقال عمر رضى الله عنه: انتهینا انتهینا.
عدهاى از مسلمانان شراب مى خوردند و عدهاى نمى خوردند ؛ تا اینکه یکى از ایشان شراب خورده و در نماز کلمات نا مناسب گفت ؛ پس آیه نازل شدکه: لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ...
اما باز عده اى از مسلمانان از آن خورده و عده اى آن را ترک مى کردند ؛ تا اینکه عمر رضى الله عنه از آن خورده و استخوان ران شترى را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شکافت و سپس نشسته و بر کشتگان بدر (از کفار) گریست !!!
پس خبر به رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم ) رسیده و ایشان با عصبانیت در حالیکه رداى خویش را مى کشیدند (حتى صبر نکردند تا آن را درست بپوشند) بیرون آمده و چیزى را که در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند ؛ پس عمر گفت: پناه مى برم به خدا از عصبانیت خدا و رسولش ؛ پس آیه نازل شد که: انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ... پس عمر گفت: (از نوشیدن شراب) دست برداشتیم.
شرابخوارى عمر در زمان خلافتش:
البته عمر بن الخطاب، در آن جا گفت « انتهینا = دست برداشتیم»؛ اما این که واقعاً هم دست از شراب خوردن کشیده باشد، مشخص نیست؛ چرا که به اعتراف خود علماى اهل سنت حتى در زمان حکومتش نیز این عادت را که از زمان جاهلى داشته است، نتوانسته ترک کند.
عمر: عجب شراب نیکویى است!!!
مالک بن أنس، امام مالکیها در کتاب الموطأ که به اعتقاد بسیارى از علماى اهل سنت همردیف صحاح سته به حساب میآید، مینویسد:
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَاسِمِ: أَنَّ أَسْلَمَ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ زَارَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَیَّاشٍ الْمَخْزُومِیَّ, فَرَأَى عِنْدَهُ نَبِیذاً وَهُوَ بِطَرِیقِ مَکَّةَ، فَقَالَ لَهُ: أَسْلَمُ إِنَّ هَذَا الشَّرَابَ یُحِبُّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَحَمَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَیَّاشٍ قَدَحاً عَظِیماً، فَجَاءَ بِهِ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَوَضَعَهُ فِى یَدَیْهِ، فَقَرَّبَهُ عُمَرُ إِلَى فِیهِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَیِّبٌ، فَشَرِبَ مِنْهُ... کتاب الموطأ، الإمام مالک، ج 2 ص 894 و الاستذکار، ابن عبد البر، ج 8 ص 247.
از عبد الرحمن بن قاسم ( نقل شده است که) اسلم غلام عمر به او خبر داد که او عبد الله بن عیاش مخزومى را دید ؛ در حالى که او در راه مکه بود، در نزد وى نبیذ دید !!! پس اسلم به او گفت: این نوشیدنى است که عمر آن را دوست مى دارد. عبد الله بن عیاش ظرف بزرگى پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوى او گذاشت ؛ پس عمر آن را به دهان خود نزدیک کرد ؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت: این شرابى نیکو است ؛ پس از آن نوشید.
شخصى از مشک عمر شراب نوشید و مست شد !!!
ابن ابى شیبه استاد بخارى در کتاب خویش چنین روایت مى کند که:
حدثنا أبو بکر قال حدثنا ابن مسهر عن الشیبانى عن حسان بن مخارق قال: بلغنى أن عمر بن الخطاب سائر رجلا فى سفر وکان صائما، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر، فشرب منها فسکر، فضربه عمر الحد، فقال له: إنما شربت من قربتک، فقال له عمر: إنما جلدناک لسکرک
المصنف لابن أبى شیبة ج 6 ص 502
عمر در راه سفر با مردى روزه دار همراه بود ؛ وقتى که افطار نمود مشک عمر را که در آن شراب بوده و عمر آن را به شترش آویزان نموده بود و شتر نیز آن را تکان داده بود، برداشت و از آن نوشید و مست شد ؛ عمر او را حد زد !!! آن شخص به عمر گفت: من از مشک تو نوشیدم!!!
عمر در پاسخ گفت: ما تو را به خاطر مستى حد زدیم (نه به خاطر نوشیدن شراب)
ابن عبد ربه نیز مى گوید:
وقال الشعبی: شرب أعرابى من إداوة عمر ، فانتشى، فحده عمر. وإنما حده للسکر لا للشراب.
العقد الفرید باب احتجاج المحللین للنبیذ
شعبى گفته است که بیابانگردى از مشک عمر نوشید و مست شد !!! عمر نیز او را حد زد !!! و تنها او را به خاطر مست شدن حد زد و نه به خاطر شراب خوردن !!!
شاید خود عمر از آن مى خورده و مست نمىشده است!!!
ادامه پاسخ را شامل عناوین زیر در سایت مؤسسه تحقیقاتى حضرت ولی عصر (عج) حتماً مطالعه فرمایید:
ـ معنای نبیذ در کتب اهل سنت
ـ شراب خواری معاویه
ـ معاویه شراب خورده و آن را به میهمان تعارف مىکند
ـ معاویه و تجارت شراب!
ـ بررسى روایات اتهام اهل سنت به امیر المؤمنین (علیهالسلام)
ـ نظر علمای اهل سنت در رد این روایت
ـ بررسی روایت اتهام به امیر مؤمنان (علیهالسلام) در صحاح اهل سنت
ـ نظر علمای شیعه در رد تهمت به امیر مومنان(علیهالسلام)
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.